پای کسی را از جائی بریدن . [ ی ِ ک َ اَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) آمد و شد وی را از آنجا منقطع کردن .
پای کسی را از جایی بریدن
لغت نامه دهخدا
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> پای کسی را از جایی بریدن
از رفت وآمد کسی به جایی جلوگیری کردن
مثال:
به هر وسیله ای متوسل شدم تا توانستم پای آن مردکه را از آنجا ببرم.
از رفت وآمد کسی به جایی جلوگیری کردن
مثال:
به هر وسیله ای متوسل شدم تا توانستم پای آن مردکه را از آنجا ببرم.
کلمات دیگر: