صانقانی . [ ن ِ ] (اِخ ) ابوحمزة. ابوذرعة گوید: وی در ادب فاضل و بر جهمیه سخت گیر بود. (الانساب سمعانی ).
صانقانی
لغت نامه دهخدا
صانقانی. [ ن ِ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صانقان. رجوع به صانقان شود.
صانقانی. [ ن ِ ] ( اِخ ) ابوحمزة. ابوذرعة گوید: وی در ادب فاضل و بر جهمیه سخت گیر بود. ( الانساب سمعانی ).
صانقانی. [ ن ِ ] ( اِخ ) ابوحمزة. ابوذرعة گوید: وی در ادب فاضل و بر جهمیه سخت گیر بود. ( الانساب سمعانی ).
صانقانی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به صانقان . رجوع به صانقان شود.
کلمات دیگر: