ضفو العیش فراخی زندگانی
ضفو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ضفو. [ ض َف ْوْ ] ( ع مص ) تمام و کامل گردیدن. || زیاده شدن مال. ( منتهی الارب ). بسیار شدن مال و جز آن. ( تاج المصادر ). || روان گردیدن حوض. ( منتهی الارب ).
ضفو. [ ض َف ْوْ ] ( ع اِ ) ضفو العیش ؛ فراخی زندگانی. ( منتهی الارب ).
ضفو. [ ض َف ْوْ ] ( ع اِ ) ضفو العیش ؛ فراخی زندگانی. ( منتهی الارب ).
ضفو. [ ض َف ْوْ ] (ع اِ) ضفو العیش ؛ فراخی زندگانی . (منتهی الارب ).
ضفو. [ ض َف ْوْ ] (ع مص ) تمام و کامل گردیدن . || زیاده شدن مال . (منتهی الارب ). بسیار شدن مال و جز آن . (تاج المصادر). || روان گردیدن حوض . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: