کلمه جو
صفحه اصلی

طاوه

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان در جزین بخش رزن شهرستان همدان در ۳٠ کیلومتری جنوب قصبه رزن متصل به سناج : جلگه و سردسیر : دارای ۶٠٠ تن سکنه : آب از قنات : محصول غلات لبنیات حبوبات : شغل زراعت و گله داری: صنعت دستی قالی بافی است .
دهی از دهستان در جزین بخش رزن شهرستان همدان ۳٠ هزار گزی جنوب قصبه رزن متصل به سناج .

لغت نامه دهخدا

طاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ ) ظرفی است فلزی برای سرخ کردن اطعمه به کار رود. در ترکی طابه و در ترکی عامیانه طاوه مأخوذ از تاوه فارسی است. این کلمه در عربی بصورت طابق درآمده است. ( دزی ج 2 ص 19 ). و رجوع به تابه و تاوه شود.

طاوه. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 30هزارگزی جنوب قصبه رزن متصل به سناج. جلگه و سردسیر و مالاریائی. با 600 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است. تابستان از فامنین اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

طاوه . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 30هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن متصل به سناج . جلگه و سردسیر و مالاریائی . با 600 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است . تابستان از فامنین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


طاوه . [ وَ / وِ ] (اِ) ظرفی است فلزی برای سرخ کردن اطعمه به کار رود. در ترکی طابه و در ترکی عامیانه طاوه مأخوذ از تاوه ٔ فارسی است . این کلمه در عربی بصورت طابق درآمده است . (دزی ج 2 ص 19). و رجوع به تابه و تاوه شود.



کلمات دیگر: