کلمه جو
صفحه اصلی

طبسین

لغت نامه دهخدا

طبسین. [ طَ ب َ س َ ] ( اِخ ) شهری است بخراسان گرمسیر و اندر وی خرماست. و آب ایشان از کاریز است ، و اندر میان بیابان است. ( حدود العالم ). رجوع به طبسان و عقدالفرید ج 3 ص 99 و تاریخ سیستان ص 26، 219 شود.

طبسین. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 130هزارگزی جنوب خاوری شوسف و 7هزارگزی شمال شوسه عمومی مشهد به زاهدان. دامنه ، گرمسیر، دارای 96 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و مالداری. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

طبسین . [ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 130هزارگزی جنوب خاوری شوسف و 7هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . دامنه ، گرمسیر، دارای 96 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و مالداری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


طبسین . [ طَ ب َ س َ ] (اِخ ) شهری است بخراسان گرمسیر و اندر وی خرماست . و آب ایشان از کاریز است ، و اندر میان بیابان است . (حدود العالم ). رجوع به طبسان و عقدالفرید ج 3 ص 99 و تاریخ سیستان ص 26، 219 شود.



کلمات دیگر: