ضهب القوم هر جنس مردن به هم آمیخته .
ضهب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ضهب. [ ض َ ] ( ع مص ) برگردانیدن چیزی را به آتش و تغییر دادن. ( منتهی الارب ).
ضهب. [ ض َ ] ( ع اِ )ضهب القوم ؛ هر جنس مردم بهم آمیخته. ( منتهی الارب ).
ضهب. [ ض َ ] ( ع اِ )ضهب القوم ؛ هر جنس مردم بهم آمیخته. ( منتهی الارب ).
ضهب . [ ض َ ] (ع اِ)ضهب القوم ؛ هر جنس مردم بهم آمیخته . (منتهی الارب ).
ضهب . [ ض َ ] (ع مص ) برگردانیدن چیزی را به آتش و تغییر دادن . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: