ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است (یا آن به صاد است ). (منتهی الارب ). ابن جنی گوید: و من فوائت الکتاب ضهید اسم موضع، و مثله عتید و کلاهما مصنوع ، و قد ورد فی الفتوح فی ذکر فلاة بین حضرموت و الیمن یقال لها ضَهْیَد فعلی ̍هذا لیست بمصنوعة. (معجم البلدان ).
ضهید
لغت نامه دهخدا
ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] ( اِخ ) جایگاهی است ( یا آن به صاد است ). ( منتهی الارب ). ابن جنی گوید: و من فوائت الکتاب ضهید اسم موضع، و مثله عتید و کلاهما مصنوع ، و قد ورد فی الفتوح فی ذکر فلاة بین حضرموت و الیمن یقال لها ضَهْیَد فعلی ̍هذا لیست بمصنوعة. ( معجم البلدان ).
ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] ( ع ص ) نیک سخت ( ولافَعْیَل سواه ). ( منتهی الارب ).
ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] ( ع ص ) نیک سخت ( ولافَعْیَل سواه ). ( منتهی الارب ).
ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] (ع ص ) نیک سخت (ولافَعْیَل سواه ). (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: