کلمه جو
صفحه اصلی

شارغ

لغت نامه دهخدا

شارغ. [ رَ ] ( اِ ) دستار. ( آنندراج ). و این لفظ ترکی است. ( غیاث ). شاید همان شاره باشد. رجوع به شاره شود.

شارغ. [ رِ ] ( اِخ ) ابن فالغ. در شجره نسب حضرت رسول اکرم ( ص ) منقول از ابن عباس نام یکی از اجداد پیغمبر اسلام دانسته شده است. ( انساب سمعانی ورق 4 ).

شارغ . [ رَ ] (اِ) دستار. (آنندراج ). و این لفظ ترکی است . (غیاث ). شاید همان شاره باشد. رجوع به شاره شود.


شارغ . [ رِ ] (اِخ ) ابن فالغ. در شجره ٔ نسب حضرت رسول اکرم (ص ) منقول از ابن عباس نام یکی از اجداد پیغمبر اسلام دانسته شده است . (انساب سمعانی ورق 4).



کلمات دیگر: