کلمه جو
صفحه اصلی

غبیب

لغت نامه دهخدا

غبیب. [ غ َ ] ( ع اِ ) سیلگاه کوچک و تنگ که در کوه یا در زمین ایجاد شود. || ( ص ) گوشت شب مانده. ( اقرب الموارد ).

غبیب. [ غ ُ ب َی ْ ] ( اِخ ) موضعی است به مدینه. || ناحیه ای به یمامه. ( منتهی الارب ). ناحیه ای است در یمامه که در شعر عرب ذکری از آن آمده است. ( معجم البلدان ).

غبیب . [ غ َ ] (ع اِ) سیلگاه کوچک و تنگ که در کوه یا در زمین ایجاد شود. || (ص ) گوشت شب مانده . (اقرب الموارد).


غبیب . [ غ ُ ب َی ْ ] (اِخ ) موضعی است به مدینه . || ناحیه ای به یمامه . (منتهی الارب ). ناحیه ای است در یمامه که در شعر عرب ذکری از آن آمده است . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: