کلمه جو
صفحه اصلی

طاویله

لغت نامه دهخدا

طاویله. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایرود بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. در 13هزارگزی خاور کرمانشاه و 4هزارگزی شمال شوسه کرمانشاه - طهران. کوهستانی وسردسیر. با 125 تن سکنه. آب آن از چشمه کوچک. محصول آن غلات دیمی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

طاویله. [ ل َ ] ( اِخ ) نام کوهی و ناحیتی است به هرسین.

طاویله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایرود بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . در 13هزارگزی خاور کرمانشاه و 4هزارگزی شمال شوسه ٔ کرمانشاه - طهران . کوهستانی وسردسیر. با 125 تن سکنه . آب آن از چشمه کوچک . محصول آن غلات دیمی و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


طاویله . [ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی و ناحیتی است به هرسین .



کلمات دیگر: