کلمه جو
صفحه اصلی

صالبیه

لغت نامه دهخدا

( صالبیة ) صالبیة. [ ل ِبی ی َ ] ( معرب ، اِ ) ابن بیطار گوید: نامی عجمی است در نزد مردم صقلیه نوعی باریک مر شالبیة را، برگ آن کوچک و طعم و بوی آن بدو ماند و نزد آن مردم مجرب است ابراء بیاض چشم را. ( مفردات الادویة ج 2 ص 77 ).

صالبیة. [ ل ِبی ی َ ] (معرب ، اِ) ابن بیطار گوید: نامی عجمی است در نزد مردم صقلیه نوعی باریک مر شالبیة را، برگ آن کوچک و طعم و بوی آن بدو ماند و نزد آن مردم مجرب است ابراء بیاض چشم را. (مفردات الادویة ج 2 ص 77).



کلمات دیگر: