کلمه جو
صفحه اصلی

عب

فرهنگ فارسی

تریز و بن آستین

لغت نامه دهخدا

عب. [ ع َب ب ] ( ع مص ) آب خوردن یا جرعه جرعه خوردن آن یا پی درپی خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( اقرب الموارد ). || به دهان خوردن آب از جوی. ( منتهی الارب ). || آواز کردن دلو وقت آب گرفتن در چاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || دراز و انبوه شدن گیاه. ( منتهی الارب ). || بالا رفتن و بسیار شدن موج دریا. ( از اقرب الموارد ). پرتو خورشید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) اسم است سرما را. ( از اقرب الموارد ).

عب. [ ع ُ ب ب ] ( ع اِ ) تریز و بن آستین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عب . [ ع َب ب ] (ع مص ) آب خوردن یا جرعه جرعه خوردن آن یا پی درپی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || به دهان خوردن آب از جوی . (منتهی الارب ). || آواز کردن دلو وقت آب گرفتن در چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || دراز و انبوه شدن گیاه . (منتهی الارب ). || بالا رفتن و بسیار شدن موج دریا. (از اقرب الموارد). پرتو خورشید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) اسم است سرما را. (از اقرب الموارد).


عب . [ ع ُ ب ب ] (ع اِ) تریز و بن آستین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: