کلمه جو
صفحه اصلی

عباله

لغت نامه دهخدا

( عبالة ) عبالة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) سطبر و تمام اندام گردیدن. ( منتهی الارب ). عبلت الفرس ؛ درشت و سطبر پا گردید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بزرگ شدن. ( تاج المصادر ). || ( اِمص ) ثقل و گرانی. ( اقرب الموارد ). رجوع به عَبالَّه شود.

عبالة. [ ع َ ل ل َ ] ( ع اِمص ) عبالة. ثقل و گرانی. ( منتهی الارب ). گرانی. یقال : القی علیه عبالته ؛ ای ثقله. ( منتهی الارب ).

عبالة. [ ع َ ل ل َ ] (ع اِمص ) عبالة. ثقل و گرانی . (منتهی الارب ). گرانی . یقال : القی علیه عبالته ؛ ای ثقله . (منتهی الارب ).


عبالة. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) سطبر و تمام اندام گردیدن . (منتهی الارب ). عبلت الفرس ؛ درشت و سطبر پا گردید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بزرگ شدن . (تاج المصادر). || (اِمص ) ثقل و گرانی . (اقرب الموارد). رجوع به عَبالَّه شود.



کلمات دیگر: