کلمه جو
صفحه اصلی

باهی

فرهنگ فارسی

خانه خالی و بی چیز است

لغت نامه دهخدا

باهی. ( ع اِ ) خانه خالی بی هیچ چیز. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). بیت ٌ باه ؛ خانه خالی. ( ناظم الاطباء ).

باهی. ( ص نسبی ) منسوب به باه. شهوت انگیز. ( ناظم الاطباء ). که قوت باه زیاد کند. قوت دهنده به باه. ( یادداشت مؤلف ). مهیج باه.

باهی . (ص نسبی ) منسوب به باه . شهوت انگیز. (ناظم الاطباء). که قوت باه زیاد کند. قوت دهنده به باه . (یادداشت مؤلف ). مهیج باه .


باهی . (ع اِ) خانه ٔ خالی بی هیچ چیز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). بیت ٌ باه ؛ خانه ٔ خالی . (ناظم الاطباء).


واژه نامه بختیاریکا

از گونه های خیش ها؛ متناسب با خاک گرمسیر از این گونه خیش بیشتر استفاده می شود؛ از قطعات خیش دستی و چوبی


کلمات دیگر: