تیره از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس .
تربر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تربر. [ ت َ ب ُ ] ( نف مرکب ) تربرنده ، و قسمی اره که بدان درختان تر برند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || ( ن مف مرکب ) غله ای که پیش از زرد شدن و رسیدن ، برای آفتی چون زنگ و ملخ و جز آن درو شده باشد. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تربر کردن شود.
تربر. [ ت ُ ب ُ ] ( اِخ ) تیره ای از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس. ( ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ). رجوع به جَبّاره شود.
تربر. [ ت ُ ب ُ ] ( اِخ ) تیره ای از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس. ( ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ). رجوع به جَبّاره شود.
تربر. [ ت َ ب ُ ] (نف مرکب ) تربرنده ، و قسمی اره که بدان درختان تر برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (ن مف مرکب ) غله ای که پیش از زرد شدن و رسیدن ، برای آفتی چون زنگ و ملخ و جز آن درو شده باشد. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تربر کردن شود.
تربر. [ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس . (ازجغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به جَبّاره شود.
واژه نامه بختیاریکا
( تَر بُر ) بریدن گیاه وقتی که هنوز پیر نشده؛ چیدن غله و گیاه بصورت نارس
کلمات دیگر: