در مثل عامیان. ذیل جمع ترک آمده است و جمع ترک اتراک است : اترک التروک و لو کان ابوک ٠
تروک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تروک. [ ت ُ ] ( اِ ) در مثل عامیانه ذیل جمع ترک آمده است و جمع ترک اتراک است : اترک التروک و لوکان ابوک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
دانشنامه عمومی
(tarok) خربزه
گویش مازنی
۱توان ۲نفس ۳کوک زدن به پارچه ۴طحال ۵شکاف،ترک
/tarook/ زخم در حال ترمیم همراه با درد & بند & توان - نفس ۳کوک زدن به پارچه ۴طحال ۵شکاف، ترک
زخم در حال ترمیم همراه با درد
بند
واژه نامه بختیاریکا
( تروک * ) خوشه انگور؛ دانه دانه انگور
پیشنهاد کاربران
تروک یا در گویش محلی جهرومی به معنی درخت خرما
کلمات دیگر: