( آرام بودن ) استراحت
ارام بودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( آرام بودن ) آرام بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) استراحت :
چنان دان که هر کس جهان را شناخت
در او جای آرام بودن نساخت.
چنان دان که هر کس جهان را شناخت
در او جای آرام بودن نساخت.
فردوسی.
واژه نامه بختیاریکا
( آرام بودن ) قو نَپیرِستِن
پیشنهاد کاربران
Calm down
کلمات دیگر: