داغ کنندگان لغتی است در حسم
هسم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هسم. [ هََ] ( ع مص ) شکستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هسم. [ هَُ س ُ ] ( ع ص ، اِ ) داغ کنندگان. ( منتهی الارب ). لغتی است در حُسُم. ( اقرب الموارد ). رجوع به حسم شود.
هسم. [ هَُ س ُ ] ( ع ص ، اِ ) داغ کنندگان. ( منتهی الارب ). لغتی است در حُسُم. ( اقرب الموارد ). رجوع به حسم شود.
هسم . [ هََ] (ع مص ) شکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هسم . [ هَُ س ُ ] (ع ص ، اِ) داغ کنندگان . (منتهی الارب ). لغتی است در حُسُم . (اقرب الموارد). رجوع به حسم شود.
گویش مازنی
کفگیر فلزی کوچک و بدون سوراخ،مخصوص کندن ته دیگ
/hassom/ کفگیر فلزی کوچک و بدون سوراخ، مخصوص کندن ته دیگ
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
هستم
هستم
داداش بختیاری رو ما چیکار گنبم
کلمات دیگر: