( اسم ) ۱- باد بیصدایی که از مقعد خارج گردد. ۲- تف خدو خیو.
تس
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(تَ ) (اِ. ) تپانچه ، سیلی .
لغت نامه دهخدا
تس. [ ت ُ ] ( اِ ) پس باشد همانا بود. ( کذا ).. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200 ) ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). بادی را گویند. که از طرف اسفل بی صدا رها شود. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان ).بادی که از مقعد بیصدا برآید. ( فرهنگ رشیدی ) گوز بیصدا مقابل ضراطه. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). ریح مذموم اسفل که بیصدا باشد. ( انجمن آرا ). بادی که از راه پایین بیصدا رها شود. ( ناظم الاطباء ) :
خواجه یکی غلامک رُس دارد
کز ناگوارد خانه چو تس دارد.
منجیک ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200 ).
دستت به خیو تر کن و بر دست تسی ده
و آنگه به سر و ریش برادرش همی مال.
مانند تسی که از پس سنده بود.
که بادا به ریش حسود تو تس.
تس. [ ت َ ] ( اِ ) طپانچه و سیلی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). طپانچه باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) :
رخ اعدات از تس نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد.
وگر با دوکنی یارت بنی کس
و گر بی سه کنی بی یار گردی
و گر افزون کنی بر سر زنی تس.
خواجه یکی غلامک رُس دارد
کز ناگوارد خانه چو تس دارد.
منجیک ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200 ).
دستت به خیو تر کن و بر دست تسی ده
و آنگه به سر و ریش برادرش همی مال.
لامعی.
دایم ز پی گنده تر از خویش رودمانند تسی که از پس سنده بود.
طغرا ( از آنندراج ).
رسیده ست صیت تو تا اندلس که بادا به ریش حسود تو تس.
( از مؤلف شرفنامه منیری ).
|| در عربی آب دهن انداختن به سوی کسی. ( فرهنگ جهانگیری ). آب دهن به جانب کسی انداختن را نیز گویند و بعضی به این معنی عربی میدانند. ( برهان ). تفی که به جانب کسی اندازند. ( ناظم الاطباء ).تس. [ ت َ ] ( اِ ) طپانچه و سیلی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). طپانچه باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) :
رخ اعدات از تس نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد.
رودکی ( از فرهنگ جهانگیری ).
اگر تو یادگیری یککی بس وگر با دوکنی یارت بنی کس
و گر بی سه کنی بی یار گردی
و گر افزون کنی بر سر زنی تس.
( یکی از پارسیان از انجمن آرا ).
تس . [ ت َ ] (اِ) طپانچه و سیلی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). طپانچه باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) :
رخ اعدات از تس نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد.
اگر تو یادگیری یککی بس
وگر با دوکنی یارت بنی کس
و گر بی سه کنی بی یار گردی
و گر افزون کنی بر سر زنی تس .
رخ اعدات از تس نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد.
رودکی (از فرهنگ جهانگیری ).
اگر تو یادگیری یککی بس
وگر با دوکنی یارت بنی کس
و گر بی سه کنی بی یار گردی
و گر افزون کنی بر سر زنی تس .
(یکی از پارسیان از انجمن آرا).
تس . [ ت ُ ] (اِ) پس باشد همانا بود. (کذا).. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200) (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بادی را گویند. که از طرف اسفل بی صدا رها شود. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ).بادی که از مقعد بیصدا برآید. (فرهنگ رشیدی ) گوز بیصدا مقابل ضراطه . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). ریح مذموم اسفل که بیصدا باشد. (انجمن آرا). بادی که از راه پایین بیصدا رها شود. (ناظم الاطباء) :
خواجه یکی غلامک رُس دارد
کز ناگوارد خانه چو تس دارد.
منجیک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200).
دستت به خیو تر کن و بر دست تسی ده
و آنگه به سر و ریش برادرش همی مال .
دایم ز پی گنده تر از خویش رود
مانند تسی که از پس سنده بود.
رسیده ست صیت تو تا اندلس
که بادا به ریش حسود تو تس .
|| در عربی آب دهن انداختن به سوی کسی . (فرهنگ جهانگیری ). آب دهن به جانب کسی انداختن را نیز گویند و بعضی به این معنی عربی میدانند. (برهان ). تفی که به جانب کسی اندازند. (ناظم الاطباء).
خواجه یکی غلامک رُس دارد
کز ناگوارد خانه چو تس دارد.
منجیک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200).
دستت به خیو تر کن و بر دست تسی ده
و آنگه به سر و ریش برادرش همی مال .
لامعی .
دایم ز پی گنده تر از خویش رود
مانند تسی که از پس سنده بود.
طغرا (از آنندراج ).
رسیده ست صیت تو تا اندلس
که بادا به ریش حسود تو تس .
(از مؤلف شرفنامه منیری ).
|| در عربی آب دهن انداختن به سوی کسی . (فرهنگ جهانگیری ). آب دهن به جانب کسی انداختن را نیز گویند و بعضی به این معنی عربی میدانند. (برهان ). تفی که به جانب کسی اندازند. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
= تپانچه
۱. بادی که بی صدا از مقعد خارج شود.
۲. تف، خیو.
۱. بادی که بی صدا از مقعد خارج شود.
۲. تف، خیو.
تپانچه#NAME?
۱. بادی که بیصدا از مقعد خارج شود.
۲. تف؛ خیو.
دانشنامه عمومی
تس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تس (رمان)، اثر توماس هاردی
تس (فیلم)، به کارگردانی رومن پولانسکی
تس (فیلم ۱۹۲۴)، به کارگردانی مارشال نیلان
تریشنا (فیلم ۲۰۱۱)، فیلمی هندی مقتبس از اثر هاردی
تس (رمان)، اثر توماس هاردی
تس (فیلم)، به کارگردانی رومن پولانسکی
تس (فیلم ۱۹۲۴)، به کارگردانی مارشال نیلان
تریشنا (فیلم ۲۰۱۱)، فیلمی هندی مقتبس از اثر هاردی
wiki: فیلمی رمانتیک به کارگردانی رومن پولانسکی و اقتباسی از رمان تس از خانواده دوربرویل اثر توماس هاردی است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ناستاسیا کینسکی و پیتر فرث اشاره کرد.
۳۱ اکتبر ۱۹۷۹ (۱۹۷۹-10-۳۱) (فرانسه)
۱۲ دسامبر ۱۹۸۰ (۱۹۸۰-12-۱۲) (ایالات متحده)
۹ آوریل ۱۹۸۱ (۱۹۸۱-04-۰۹) (بریتانیا)
۳۱ اکتبر ۱۹۷۹ (۱۹۷۹-10-۳۱) (فرانسه)
۱۲ دسامبر ۱۹۸۰ (۱۹۸۰-12-۱۲) (ایالات متحده)
۹ آوریل ۱۹۸۱ (۱۹۸۱-04-۰۹) (بریتانیا)
wiki: تس (فیلم)
(تَس) پس گردن، پس گردنی
گویش مازنی
/tos/ از اصوات است - باد گندیده ی شکم – چس & درختان تک پایه که گل و میوه ی آن ها موجب لقاح نوع ماده ی آن گردد
۱از اصوات است ۲باد گندیده ی شکم – چس
درختان تک پایه که گل و میوه ی آن ها موجب لقاح نوع ماده ی آن ...
واژه نامه بختیاریکا
( تُس + ) مرغ مگس خوار
پیشنهاد کاربران
تس در ترکی آذربایجانی به معنی "سرگین" اسب و الاغ می باشد.
تس همان باد وبوی بس گزنذه و زننده میباشد ک مردمان را به گریز وامیدارد و هرکس به سویی گریزان میشود بی انکه بداند انگیزه این گریز چیست و برابرش باد دل و باد شکم میباشد همچنین در زبان سیستانی واژگان قیرت و قیرتسکی نیز به همین چمار میباشد
کلمات دیگر: