کلمه جو
صفحه اصلی

تسیار

فرهنگ فارسی

رفتن سیر

لغت نامه دهخدا

تسیار. [ ت َ ] ( ع مص ) رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). سیر. ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به سیر شود.

دانشنامه عمومی

(بهبهانی) تِسیار؛ نگهدار.


واژه نامه بختیاریکا

( تَسیار (ته سیار) ) دست یار؛ ( شاید هم معنی ته سوار یعنی آخرین سوار بدهد ) ؛ در بعضی منابع هم آتش یار گفته شده

پیشنهاد کاربران

در لهجه بهبهانی که یکی از شهرهای خوزستان است به معنای نگهدار بکار برده میشه. مثلا میگن ابولفضل تسیارت باشه. یا میگن امام حسین تسیارت باشه

تسیار یک کلمه در گویش لری می باشد به کسی گفته می شود که نگهبان و راه بلد قافله باشد

تسیار در لری به کسی که راه بلد و نگهبان قافله باشد گفته می شود


کلمات دیگر: