هرست
دانشنامه عمومی
[هُ رَّ] (مص ل.) فروریختن، ناگهان فروریختن. نک هُرّه (دزفولی) شاید اگرت توانِ شنفتن بود/ پژواک آواز فروچکیدن خودرا/ درتالارخاموشِ کهکشان های بی خورشید/ چون هُرّستِ آوارِ دریغ/ می شنیدی. (شاملو- در آستانه) آن شب که موسی به زمین آمد، هُرّستی به دل هامان درآمد. (تفسیر سورآبادی)
گویش مازنی
/herest/ برخیز – بلندشو
برخیز – بلندشو
پیشنهاد کاربران
نام آوایی است که برای فرو ریختن یکباره چیزی استفاده می شود . شاملو در شعر در آستانه می گوید :شایداگرت توان شنفتن بود . . . پژواک آوازفروچکیدن خودرا. . . درتالارخاموش کهکشان های بی خورشید. . . چون هرست آوار دریغ. . . می شنیدی
در تفسیر سورآبادی ( ص1800 ) آمده: آن شب که موسى به زمین آمد. . . هرّستى به دل هامان درآمد.
در تفسیر سورآبادی ( ص1800 ) آمده: آن شب که موسى به زمین آمد. . . هرّستى به دل هامان درآمد.
صدای آواری که به یک باره ریزد ، بانگ مهیب
کلمات دیگر: