کلمه جو
صفحه اصلی

پرچک

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمی پنیر پر روغن .

لغت نامه دهخدا

پرچک. [ پ َ چ َ ] ( اِ ) قطعه. تکه. پرچه. قالب ( در پنیر ). پنیر پرچک ؛ قسمی پنیر پُرروغن.

دانشنامه عمومی

پرچک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پرچک (سرباز)
پرچک (مسجدسلیمان)

گویش مازنی

/parchek/ استخوان سینه - پرسینه ی پرندگان

۱استخوان سینه ۲پرسینه ی پرندگان


واژه نامه بختیاریکا

( پِرچَک ) نی های بسیار باریک روییده در آب


کلمات دیگر: