( اسم ) ۱ - غلیواج مرغ گوشت ربا زغن : تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند . ( کمال اسماعیل ) ۲ - ( نرد ) ( یک یک تک تک ) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور .
کورکوره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کورکوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب )کورکور. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کورکور شود.
کورکوره . [ رَ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 540 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کورکوره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب )کورکور. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کورکور شود.
کورکوره. [ رَ] ( اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 540 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
کورکوره. [ رَ] ( اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 540 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دانشنامه عمومی
کورکوره، روستایی از توابع بخش کرانی شهرستان بیجار در استان کردستان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان طغامین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۸ نفر (۷۱خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان طغامین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۸ نفر (۷۱خانوار) بوده است.
wiki: کورکوره
پیشنهاد کاربران
کورکوره در گویش لکی به معنی لاشخور یا پرنده ای که بر بالای سر لاشه حیوانات در آسمان می چرخد می باشد
کلمات دیگر: