کلمه جو
صفحه اصلی

فو

فرهنگ فارسی

( اسم ) گونه ای سنبل الطیب که از سنبل الطیب معمولی کمتر ارزش طبی دارد و بان سنبل الطیب کبیر و سنبل کوهی و سنبل جبلی نیز گویند .

لغت نامه دهخدا

فو. ( اِ ) در یونانی فو . گونه ای سنبل الطیب کبیر، و سنبل کوهی و سنبل جبلی نیز گویند. ( فرهنگ فارسی معین ). دارویی است به فارسی سنبله گویند. ( منتهی الارب ). و در وی عطری هست و قوت او به قوت سنبل مشابهت دارد. و بیرون نبات او سیاه باشد و میانه او سپید بود. ( ترجمه صیدنه ). نباتی است همچون کرفس بزرگ و بیخ آن فو است و آن را زوله گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و گل آن به نرگس میماند و ساق آن یک گز میشود و بول و حیض را براند. ( برهان ). سنبل الطیب. علف گربه. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

فو (یکا). فو (به انگلیسی: Foe) یکای انرژی برابر با ۱۰۴۴ ژول یا ۱۰۵۱ ارگ است، که برای اندازه گیری مقدار انرژی هنگفتی که توسط یک ابرنواختر تولید می شود به کار می رود. فو از اول کلمات عبارت ده به توان پنجاه و یک ارگ ساخته شده است.این کلمه توسط جرالد براون از دانشگاه استونی بروک هنگام کار با هانس بته ابداع شد. او در توضیح گفت : اغلب این میزان برای ما کافی است.
این یکای اندازه گیری مناسبی است زیرا یک ابرنواختر به طور معمول حدود یک فو انرژی قابل مشاهده در مدت کوتاهی آزاد می کند( که می شود در چند ثانیه آن را اندازه گرفت). در مقایسه اگر خورشید در تمام طول حیاتش درخشندگی فعلی را داشت ، انرژی تولید شده اش برابر بود با :
۳٫۸۲۷‎×۱۰۲۶ W × ۳٫۱۵۳۶‎×۱۰۷ s/yr × ۱۰۱۰ yr ≈ ۱٫۲ foe.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
و (۹۵۹۴ بار)

پیشنهاد کاربران

در زبان فرانسوی به معنی :ماه زده ، دیوانه

اعضای تو خالی بدن در طب چینی


کلمات دیگر: