( اسم ) جمع موطی جایهای قدم قدمگاهها : [ ... و مواضع و مواطی دم و قد خویش بشناسد ... ] ( مرزبان نامه .تهران . چا.۱۳٠:۱ )
مواطات کننده . موافقت کننده .
مواطات کننده . موافقت کننده .
مواطی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ موطی . (ناظم الاطباء). ج ِ موطی به معنی جای قدم . (آنندراج ). رجوع به موطی شود.
مواطی . [ م ُ ] (ع ص ) مواطات کننده . موافقت کننده . (از یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ). و رجوع به مواطاة شود.
موطئ#NAME?