کلمه جو
صفحه اصلی

بالع

لغت نامه دهخدا

بالع. [ ل ِ ] (اِخ ) (بمعنی بلعید). یکی از شهرهای پنجگانه است که بر ساحل شرقی دریای قلزم برراه مصر تأسیس یافته بود. (از قاموس کتاب مقدس ).


بالع. [ ل ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بلع. فروبرنده از حلق . بلع کننده . اوبارنده . || (اِخ ) نام یکی از دو ستاره ٔ سعد بُلَع. نام ستاره ٔ روشن تر از دو ستاره ٔ سعد بلع.


بالع. [ ل ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از بلع. فروبرنده از حلق. بلع کننده. اوبارنده. || ( اِخ ) نام یکی از دو ستاره سعد بُلَع. نام ستاره روشن تر از دو ستاره سعد بلع.

بالع. [ ل ِ ] ( اِخ ) ( بمعنی بلعید ). یکی از شهرهای پنجگانه است که بر ساحل شرقی دریای قلزم برراه مصر تأسیس یافته بود. ( از قاموس کتاب مقدس ).

دانشنامه عمومی

بالِع یا اپسیلون دلو یک ستاره است که در صورت فلکی دلو قرار دارد.
در متون قدیمی، ستاره بالع نام ستارهٔ روشن تر از دو ستارهٔ سعد بُلَع است.


کلمات دیگر: