( اسم ) جمع جعبه
جعاب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جعاب . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جعبه . رجوع به جعبه در همین لغت نامه شود.
جعاب. [ ج َع ْ عا ] ( ع ص ) جعبه ساز. سازنده ترکش. آن که تیردان میسازد. جعبه گر. جعبه فروش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جعاب. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جعبه. رجوع به جعبه در همین لغت نامه شود.
جعاب. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جعبه. رجوع به جعبه در همین لغت نامه شود.
جعاب . [ ج َع ْ عا ] (ع ص ) جعبه ساز. سازنده ٔ ترکش . آن که تیردان میسازد. جعبه گر. جعبه فروش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: