بالادوی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) دویدن بسوی بالا. شتافتن سوی علیا. صاعد شدن. || مجازاً چستی. چالاکی. تیزروی.( آنندراج ). سرعت. شتاب. ( ناظم الاطباء ) :
چون شود از گرمی بالادوی غرق عرق
پای در گل ماند از همراهیش پیک خیال.
چون شود از گرمی بالادوی غرق عرق
پای در گل ماند از همراهیش پیک خیال.
محتشم ( از شعوری ).