شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ ) جلال الدین. خواهرزاده امیرمبارزالدین محمد که در سال 755 هَ. ق. او را به نیابت از طرف خود بشیراز فرستاد. ( تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 106 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ ) نام دختر سلطان سلیمان عثمانی است که تکیه شاه سلطان واقع در محله ایوب اسلامبول را بناکرده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ ) نام دختر سلطان سلیم خان عثمانی است. او در آغاز همسر لطفی پاشای صدراعظم بوده و در محله داودپاشای اسلامبول مسجدی جامع و خانقاهی بنیان نهاده و بعدها آن خانقاه را مدرسه کرده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ )نام دختر سلطان مصطفی خان ثالث عثمانی و بانی بعضی از ابنیه خیریه بوده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ ) نام دختر سلطان سلیمان عثمانی است که تکیه شاه سلطان واقع در محله ایوب اسلامبول را بناکرده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ ) نام دختر سلطان سلیم خان عثمانی است. او در آغاز همسر لطفی پاشای صدراعظم بوده و در محله داودپاشای اسلامبول مسجدی جامع و خانقاهی بنیان نهاده و بعدها آن خانقاه را مدرسه کرده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).
شاه سلطان. [ س ُ ] ( اِخ )نام دختر سلطان مصطفی خان ثالث عثمانی و بانی بعضی از ابنیه خیریه بوده است. ( خیرات حسان ج 2 ص 104 ).