کلمه جو
صفحه اصلی

طرطر

لغت نامه دهخدا

طرطر. [ طُ طُ ] ( ع اِ فعل ) فعل امر است جهت همسایگی بیت اﷲ الحرام و همیشگی بر آن. ( منتهی الارب ). امرٌ بمجاورة البیت الحرام و الدوام علیها. ( اقرب الموارد ).

طرطر. [ طَ طَ ] ( اِخ ) موضعی است به شام. ( منتهی الارب ). قریه ای است به وادی بُطنان که همان وادی بُزاعه نزدیک حلب باشد، و آن را طلطل نیز گویند، و طرطر در شعر امروءالقیس آمده است. ( معجم البلدان ج 6 ص 61 ).

طرطر. [ طَ طَ ] (اِخ ) موضعی است به شام . (منتهی الارب ). قریه ای است به وادی بُطنان که همان وادی بُزاعه ٔ نزدیک حلب باشد، و آن را طلطل نیز گویند، و طرطر در شعر امروءالقیس آمده است . (معجم البلدان ج 6 ص 61).


طرطر. [ طُ طُ ] (ع اِ فعل ) فعل امر است جهت همسایگی بیت اﷲ الحرام و همیشگی بر آن . (منتهی الارب ). امرٌ بمجاورة البیت الحرام و الدوام علیها. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: