لقبی بود که شاعران دربار محمود بر وی اطلاق می کردند .
شاه شرق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاه شرق. [ هَِ ش َ ] ( اِخ ) لقبی بود که شاعران دربار محمود بر وی اطلاق می کردند :
آنکه ، همچون بشاه شرق بدوست
از همه خسروان امید جهان.
آراسته چو ملک عمر در گه عمر.
آنکه ، همچون بشاه شرق بدوست
از همه خسروان امید جهان.
فرخی.
دستور شاه شرق و بدو ملک شاه شرق آراسته چو ملک عمر در گه عمر.
فرخی.
|| بر دیگر افراد خاندان غزنوی یا سلسله های دیگری که در این نواحی از ایران سلطنت داشته اند نیز این خطاب از جانب نویسندگان و شاعران شده است.کلمات دیگر: