فلک الافلاک ( ه.م . ) فلک اعظم .
صدف فلک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صدف فلک. [ ص َ دَ ف ِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از فلک الافلاک است که فلک اعظم باشد. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ). || آفتاب. || ماه. || ( اِخ ) شکلی را گویند در جانب شمال از پنج ستاره بنات النعش و سه ستاره دیگر که بصورت صدفی بنماید و نقطه قطب در میان آن واقع است. ( برهان ) :
پیش که غمزه زن شود چشم ستاره سحر
بر صدف فلک رسان خنده جام گوهری.
پیش که غمزه زن شود چشم ستاره سحر
بر صدف فلک رسان خنده جام گوهری.
خاقانی.
رجوع به صدف شود.کلمات دیگر: