و آن شهری است در جنوب یهودا
عدعده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عدعدة. [ ع َ ع َ دَ ] (ع اِمص ) شتابی . (ناظم الاطباء). || شتاب کردن در رفتار. (ناظم الاطباء) (از قطرالمحیط). || (اِ) آواز سنگخواره . (ناظم الاطباء).
( عدعدة ) عدعدة. [ ع َ ع َ دَ ] ( ع اِمص ) شتابی. ( ناظم الاطباء ). || شتاب کردن در رفتار. ( ناظم الاطباء ) ( از قطرالمحیط ). || ( اِ ) آواز سنگخواره. ( ناظم الاطباء ).
عدعدة. [ ] ( اِخ ) ( مرز و بوم یا عبد ) و آن شهری است در جنوب یهودا. و دور نیست که همان فوقه یا عداده باشد. ( از قاموس کتاب مقدس ).
عدعدة. [ ] ( اِخ ) ( مرز و بوم یا عبد ) و آن شهری است در جنوب یهودا. و دور نیست که همان فوقه یا عداده باشد. ( از قاموس کتاب مقدس ).
عدعدة. [ ] (اِخ ) (مرز و بوم یا عبد) و آن شهری است در جنوب یهودا. و دور نیست که همان فوقه یا عداده باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).
کلمات دیگر: