کلمه جو
صفحه اصلی

صرار

فرهنگ فارسی

جیرجیرک
موضعی است نزدیک مدینه

لغت نامه دهخدا

صرار. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صرورة. ( منتهی الارب ).

صرار. [ ص ِ ] ( ع اِ ) رشته که بر پستان اشتر بندند. پستان بند ناقه. ج ، اَصِرَّة. ( منتهی الارب ). || جایهای بلند. ( منتهی الارب ).

صرار. [ ص َرْ را ] ( ع اِ ) تزدک . ( ربنجنی ). جَزد. ( دستور اللغة ). زنجره. زَلَّه.چیک. ( تحفه ). صَرّارَه. و این غیر صراراللیل است.

صرار. [ ص َ/ ص ِ ] ( اِخ ) رودباری است به حجاز. ( منتهی الارب ).

صرار. [ ص ِ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه. ( منتهی الارب ). گفته اند صرار موضعی است در سه میلی مدینه بر طریق عراق. ( قول خطابی ) ( معجم البلدان ). آبی است در حرّه شرقیه. ( منتهی الارب ). نصر گوید: آبی است قرب مدینه که در زمان جاهلیت حفر کرده اند، و آن بر سمت عراق است. ( معجم البلدان ). || اطمیست در شامی مدینه. ( منتهی الارب ). گفته اند اطمی است بنی عبداﷲ سهل را و ذکر آن درایام عرب و اشعار ایشان بسیار آید. ( معجم البلدان ). || نام کوهی است. صریر گوید :
ان الفرزدق لایُزایل لُؤمه
حتی یزول َ عن الطریق صِرارُ.
( معجم البلدان ).

صرار. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صرورة. (منتهی الارب ).


صرار. [ ص َ/ ص ِ ] (اِخ ) رودباری است به حجاز. (منتهی الارب ).


صرار. [ ص َرْ را ] (ع اِ) تزدک . (ربنجنی ). جَزد. (دستور اللغة). زنجره . زَلَّه .چیک . (تحفه ). صَرّارَه . و این غیر صراراللیل است .


صرار. [ ص ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه . (منتهی الارب ). گفته اند صرار موضعی است در سه میلی مدینه بر طریق عراق . (قول خطابی ) (معجم البلدان ). آبی است در حرّه ٔ شرقیه . (منتهی الارب ). نصر گوید: آبی است قرب مدینه که در زمان جاهلیت حفر کرده اند، و آن بر سمت عراق است . (معجم البلدان ). || اطمیست در شامی مدینه . (منتهی الارب ). گفته اند اطمی است بنی عبداﷲ سهل را و ذکر آن درایام عرب و اشعار ایشان بسیار آید. (معجم البلدان ). || نام کوهی است . صریر گوید :
ان ّ الفرزدق لایُزایل لُؤمه
حتی یزول َ عن الطریق صِرارُ.

(معجم البلدان ).



صرار. [ ص ِ ] (ع اِ) رشته که بر پستان اشتر بندند. پستان بند ناقه . ج ، اَصِرَّة. (منتهی الارب ). || جایهای بلند. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: