کلمه جو
صفحه اصلی

صرداح

لغت نامه دهخدا

صرداح. [ ص ِ ] ( ع اِ ) صردح. جای هموار. ( منتهی الارب ). زمین سخت. زمین مستوی. ( معجم البلدان ).

صرداح. [ ص ِ ] ( اِخ ) جائیست. گویند عبارت است از قلعه ای که جن آن را از برای حضرت سلیمان بنای کردند. اما این قول صحیح نیست چونکه آن بنا موسوم است به صرواح. ( معجم البلدان ).

صرداح . [ ص ِ ] (اِخ ) جائیست . گویند عبارت است از قلعه ای که جن آن را از برای حضرت سلیمان بنای کردند. اما این قول صحیح نیست چونکه آن بنا موسوم است به صرواح . (معجم البلدان ).


صرداح . [ ص ِ ] (ع اِ) صردح . جای هموار. (منتهی الارب ). زمین سخت . زمین مستوی . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: