کلمه جو
صفحه اصلی

طرطقه

لغت نامه دهخدا

( طرطقة ) طرطقة. [ طَ طَ ق َ ] ( ع مص ) بانگ برداشتن. برآوردن بانگی بلند و خشن. طرق و طرق کردن. چکاچاک کردن. درق و درق کردن. تراک کردن. طراق طراق کردن. || طراق طراق کردن استخوان ( در حمام ). || در را کوبیدن. ( دزی ج 2 ص 37 ).

طرطقة. [ طَ طَ ق َ ] (ع مص ) بانگ برداشتن . برآوردن بانگی بلند و خشن . طرق و طرق کردن . چکاچاک کردن . درق و درق کردن . تراک کردن . طراق طراق کردن . || طراق طراق کردن استخوان (در حمام ). || در را کوبیدن . (دزی ج 2 ص 37).



کلمات دیگر: