کلمه جو
صفحه اصلی

زبیقه

لغت نامه دهخدا

( زبیقة ) زبیقة. [ زَ ق َ ] ( ع ص ) ریش برکنده شده و بهمین معنی است مزبوقة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زبیقه و مزبوقه ، ریش برکنده شده. ( از متن اللغة ).

زبیقة. [ زَ ق َ ] (ع ص ) ریش برکنده شده و بهمین معنی است مزبوقة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زبیقه و مزبوقه ، ریش برکنده شده . (از متن اللغة).



کلمات دیگر: