کلمه جو
صفحه اصلی

صراره

لغت نامه دهخدا

( صرارة ) صرارة. [ ص َ رَ ] ( ع ص ) آنکه حج نکرده باشد. || آنکه گرد زن نگردد. || ج ِ صرورة بهمین معنی. ( منتهی الارب ).

صرارة. [ ص َرْ را رَ ] ( ع ص ) النعال الصرارة؛ التی لها صریر. ( سمعانی 351 ).

صرارة. [ ص َ رَ ] ( اِخ ) نهری است. ( منتهی الارب ).

صرارة. [ ص َ رَ ] ( ع اِ ) صرّار. پزدک. تزدک . جزد. رجوع به صَرار شود.

صرارة. [ ص َ رَ ] (اِخ ) نهری است . (منتهی الارب ).


صرارة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) صرّار. پزدک . تزدک . جزد. رجوع به صَرار شود.


صرارة. [ ص َ رَ ] (ع ص ) آنکه حج نکرده باشد. || آنکه گرد زن نگردد. || ج ِ صرورة بهمین معنی . (منتهی الارب ).


صرارة. [ ص َرْ را رَ ] (ع ص ) النعال الصرارة؛ التی لها صریر. (سمعانی 351).



کلمات دیگر: