کلمه جو
صفحه اصلی

صرخد

فرهنگ فارسی

شهری متصل ببلاد حوران از اعمال دمشق و آن قلعه ای بود محکم و ولایتی وسیع و شراب منسوب بدان معروفست .
شهری چسبیده به بلاد حوران از اعمال دمشق

لغت نامه دهخدا

صرخد. [ص َ خ َ ] ( اِ ) اسم است مر خمر را. ( منتهی الارب ). و آن شراب منسوب بشهر صرخد باشد. رجوع به صرخدیة شود.

صرخد. [ ص َ خ َ ] ( اِخ ) شهری چسبیده به بلاد حوران از اعمال دمشق و آن قلعه ای است حصین و ولایتی نیکو و وسیع. شراب منسوب به آن معروف است. شاعر گفته است :
و لذّ کطعم الصرخدی ترکته
بارض العدی من خشیة الحدثان.
( معجم البلدان ).
شهری است بشام و شراب را بوی منسوب کنند. ( منتهی الارب ) ( قاموس ).موضع بالجزیرة. ( مهذب الاسماء ). و در آنجا آب نیست مگر آنچه از باران در صحرا و بادیه ها جمع میشود «قمرا» و «متان » دو قریه از این شهر میباشند. ( عیون الانباء ج 1 ص 307 ).

صرخد. [ ص َ خ َ ] (اِخ ) شهری چسبیده به بلاد حوران از اعمال دمشق و آن قلعه ای است حصین و ولایتی نیکو و وسیع. شراب منسوب به آن معروف است . شاعر گفته است :
و لذّ کطعم الصرخدی ترکته
بارض العدی من خشیة الحدثان .

(معجم البلدان ).


شهری است بشام و شراب را بوی منسوب کنند. (منتهی الارب ) (قاموس ).موضع بالجزیرة. (مهذب الاسماء). و در آنجا آب نیست مگر آنچه از باران در صحرا و بادیه ها جمع میشود «قمرا» و «متان » دو قریه از این شهر میباشند. (عیون الانباء ج 1 ص 307).

صرخد. [ص َ خ َ ] (اِ) اسم است مر خمر را. (منتهی الارب ). و آن شراب منسوب بشهر صرخد باشد. رجوع به صرخدیة شود.



کلمات دیگر: