کلمه جو
صفحه اصلی

عذبات

لغت نامه دهخدا

عذبات. [ ع َ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ عذبة بمعنی چابق تازیانه : در زیر عذبات عذاب و زخم چوب و شکنجه سپری شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ).
- یوم العذبات ؛ از روزهای عربان است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به عذبةشود.

عذبات. [ ع َ ذَ ] ( اِخ ) نام اسب یزیدبن سبیع. ( منتهی الارب ).

عذبات . [ ع َ ذَ ] (اِخ ) نام اسب یزیدبن سبیع. (منتهی الارب ).


عذبات . [ ع َ ذَ ] (ع اِ) ج ِ عذبة بمعنی چابق تازیانه : در زیر عذبات عذاب و زخم چوب و شکنجه سپری شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 341).
- یوم العذبات ؛ از روزهای عربان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عذبةشود.



کلمات دیگر: