کنایه از اظهار عجز و ناله بود از عالم عاجز نالی و زار نالی
زبون نالی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زبون نالی. [ زَ ] ( حامص مرکب ) کنایه از اظهار عجز و ناله بود، از عالم عاجزنالی و زارنالی و ضعیف نالی. ( آنندراج ) :
یا بمردی کار کن یا ترک کن مردانه کار
کمتراز کار زبان باشد زبون نالی مرا.
یا بمردی کار کن یا ترک کن مردانه کار
کمتراز کار زبان باشد زبون نالی مرا.
واله هروی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: