کان زجلة صوب صاب من برد
شنت شابیبه من رائح لجب.
شدیدة أزِّ الاَّخرین کانها
اذا ابتدَّها العجلان ، زجلة قافل.
شاعر آواز بیرون آمدن شیر را ازپستان آن زن به همهمه طائفه ای از مردم تشبیه کرده است. ( از لسان العرب ). || اثر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اندک از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: زجلة من ماء او برد؛ یعنی اندکی از آب یا سرما. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). پاره ای از هر چیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از ترجمه ٔقاموس ). قطعه ای از هر چیز. ج ، زُجَل. ( از تاج العروس ). || جماعت مردم یا عام است. ( منتهی الارب ). جماعت ، خواه از مردم باشد و یا جز آن. ( ناظم الاطباء ). جماعت مردم. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ج ، زُجَل. ( از صحاح ) ( از تاج العروس ). گروه است یاگروه از مردم. و فتحه داده میشود. ( ترجمه قاموس ).
زجلة. [ زَ ل َ ] ( ع اِ ) آواز مردم. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || جماعت ، خواه از مردم باشد یا جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). جماعت مردم. ( از متن اللغة ). گروهی مردم. ج ، زجل. ( مهذب الاسماء ). گروه است یا گروهی از مردم. ( ترجمه قاموس ) ( از تاج العروس ).