صفحه اصلی
زبنیان
بستن
لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
زبنیان. [ زِ ] ( اِخ ) قریه ای است بری. از آنجاست قوام ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم. ( تاج العروس ).
کلمات دیگر: