صراتی . [ ص َ] (ص نسبی ) نسبتی است به صراة. رجوع به صراة شود.
صراتی
لغت نامه دهخدا
صراتی. [ ص َ] ( ص نسبی ) نسبتی است به صراة. رجوع به صراة شود.
صراتی. [ ص َ ] ( اِخ ) جعفربن محمد الیمان المؤدب المحزّمی. وی از ابی حذافة حدیث کند و از وی محمدبن عبداﷲبن عتاب روایت دارد. ( معجم البلدان ).
صراتی. [ ص َ ] ( اِخ ) جعفربن محمد الیمان المؤدب المحزّمی. وی از ابی حذافة حدیث کند و از وی محمدبن عبداﷲبن عتاب روایت دارد. ( معجم البلدان ).
صراتی . [ ص َ ] (اِخ ) جعفربن محمد الیمان المؤدب المحزّمی . وی از ابی حذافة حدیث کند و از وی محمدبن عبداﷲبن عتاب روایت دارد. (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: