کلمه جو
صفحه اصلی

عذام

لغت نامه دهخدا

عذام . [ ع َذْ ذا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از عذم .(اقرب الموارد). رجوع به عذم شود. || (اِ) کیک . ج ، عُذُم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


عذام. [ ع َذْ ذا ] ( ع ص ) صیغه مبالغه از عذم.( اقرب الموارد ). رجوع به عذم شود. || ( اِ ) کیک. ج ، عُذُم. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

عذام. [ ع ُذْ ذا ] ( ع اِ ) نوعی از درختان شوره گیاه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). عذامة یکی آن.

عذام . [ ع ُذْ ذا ] (ع اِ) نوعی از درختان شوره گیاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). عذامة یکی آن .



کلمات دیگر: