کلمه جو
صفحه اصلی

عمادیه

لغت نامه دهخدا

عمادیه . [ ع ِ دی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری کدکن ، و در سر راه مالرو عمومی کدکن به رباطسنگ . ناحیه ای است دامنه و دارای آب و هوای معتدل و 83 تن سکنه .آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن و خشکبار است . اهالی به زراعت و گله داری و کرباس بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است و از طریق جوادیه میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عمادیه . [ ع ِ دی ی َ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف کرد است که «مسعودی » آنها را ذکر کرده است و این طایفه مشهور به «بهدینان » نیز می باشند. رجوع به کرد تألیف رشیدیاسمی ص 113 و 123 شود .


عمادیه . [ ع ِ ی َ / ی ِ ] (اِ) یک قسم پارچه ٔ ابریشمین . (ناظم الاطباء).


عمادیة. [ ع ِ دی ی َ ] (اِخ ) نام باغی است در کرمانشاه . (از ناظم الاطباء).


( عمادیة ) عمادیة. [ ع ِ دی ی َ ] ( اِخ ) قلعه ای است مستحکم و بزرگ از اعمال موصل که در شمال آن قرار دارد. این قلعه ابتدا ازآن ِ اکراد بود و بنام «آشِب » خوانده میشد، ولی بسبب وسعت و بزرگی آن ، آن را ویران کردند. و در سال 537 هَ.ق. عمادالدین زنگی بن آق سنقر آن را تعمیر کردو به نام خود «عمادیة» نامید. ( از معجم البلدان یاقوت ) ( از تاج العروس ) ( از منتهی الارب ). حمداﷲ مستوفی در ذکر شهرهای دیاربکر و ربیعه چنین می نویسد: «عمادیة شهری بزرگ است و عمادالدوله دیلمی تجدید عمارت کرد و به عمادیة منسوب گردانید. هوائی بغایت خوش دارد.حقوق دیوانیش شصت وهشت هزار دینار است ». رجوع به نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن مقاله سوم ص 105 شود.

عمادیة. [ ع ِ دی ی َ ] ( اِخ ) نام باغی است در کرمانشاه. ( از ناظم الاطباء ).
عمادیه. [ ع ِ دی ی َ ] ( اِخ ) نام یکی از طوایف کرد است که «مسعودی » آنها را ذکر کرده است و این طایفه مشهور به «بهدینان » نیز می باشند. رجوع به کرد تألیف رشیدیاسمی ص 113 و 123 شود.

عمادیه. [ ع ِ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) یک قسم پارچه ابریشمین. ( ناظم الاطباء ).

عمادیه. [ ع ِ دی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری کدکن ، و در سر راه مالرو عمومی کدکن به رباطسنگ. ناحیه ای است دامنه و دارای آب و هوای معتدل و 83 تن سکنه.آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن و خشکبار است. اهالی به زراعت و گله داری و کرباس بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است و از طریق جوادیه میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

عمادیة. [ ع ِ دی ی َ ] (اِخ ) قلعه ای است مستحکم و بزرگ از اعمال موصل که در شمال آن قرار دارد. این قلعه ابتدا ازآن ِ اکراد بود و بنام «آشِب » خوانده میشد، ولی بسبب وسعت و بزرگی آن ، آن را ویران کردند. و در سال 537 هَ .ق . عمادالدین زنگی بن آق سنقر آن را تعمیر کردو به نام خود «عمادیة» نامید. (از معجم البلدان یاقوت ) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). حمداﷲ مستوفی در ذکر شهرهای دیاربکر و ربیعه چنین می نویسد: «عمادیة شهری بزرگ است و عمادالدوله ٔ دیلمی تجدید عمارت کرد و به عمادیة منسوب گردانید. هوائی بغایت خوش دارد.حقوق دیوانیش شصت وهشت هزار دینار است ». رجوع به نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن مقاله ٔ سوم ص 105 شود.


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۷°۰۵′۳۳″ شمالی ۴۳°۲۹′۱۴″ شرقی / ۳۷٫۰۹۲۵۰°شمالی ۴۳٫۴۸۷۲۲°شرقی / 37.09250; 43.48722
۳۷°۰۵′۳۶″شمالی ۴۳°۲۹′۱۴″شرقی / ۳۷٫۰۹۳۳°شمالی ۴۳٫۴۸۷۲°شرقی / 37.0933; 43.4872
دهوک
عَمادیه (به کردی: ئامێدی)(به عربی: العمادیة) شمالی ترین شهر عراق است و در ۱۰۰ کیلومتری شهر موصل و در استان دهوک واقع شده است.این شهر مشرف بر درهٔ رودخانه های زاب بزرگ و خابور است و از این رو موقعیت راهبردی مهمی دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

عَمادیه
(یا: عِمادیه) شهری در کردستان عراق، در ۱۰۰کیلومتری شمال موصل، در حوضۀ آبریز زاب بزرگ. آب و هوایی گرم و ناسالم دارد. ارگ قدیمی شهر در نقطه ای سوق الجیشی ساخته شده است که مواصلات با دره های حاصل خیز سمت چپ زاب، در شرق، و جاده های حوضۀ خابور را در غرب، کنترل می کند. ابن اثیر نام آن را برگرفته از بانی آن، عمادالدین زنگی، می داند و احتمال ضعیف تر آن است که به عمادالدولۀ بویهی منسوب باشد. عمادیه مدت ها زیر سلطۀ خاندانی کُرد بود، که بر عکر شوش، دهوک و حتی زاخو حکومت می کردند و در اواخر عمر حکومتشان گاه به عثمانی و گاه به صفویه متمایل می شدند؛ امّا سرانجام این شهر به قلمرو عثمانی پیوست، و از ۱۹۳۶ جزئی از کشور مستقل عراق شد.


کلمات دیگر: