کلمه جو
صفحه اصلی

رمیصاء

لغت نامه دهخدا

رمیصاء. [ رُ م َ ] (اِخ ) (شِعْرای ...) یکی از دو ستاره ای است که بر ذراع است . (از اقرب الموارد). غمیصاء. شِعْرای شامیه . غموص . (یادداشت مؤلف ). رجوع به غمیصاء شود.


رمیصاء. [ رُ م َ ] ( اِخ ) ( شِعْرای... ) یکی از دو ستاره ای است که بر ذراع است. ( از اقرب الموارد ). غمیصاء. شِعْرای شامیه. غموص. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به غمیصاء شود.

رمیصاء. [ رُ م َ ] ( اِخ ) یا غمیصاء. دختر ملحان بن خالدبن زیدبن حرام از بنی نجار و از صحابه رسول و معروف به ام سلیم بود. ابونعیم در وصف وی گوید: «الطاعنة بالخناجر فی الوقائعو الحروب ». وی مادر أنس بن مالک بود و شوی وی مالک بعد از ظهور اسلام کشته شد. ابوطلحة ( زیدبن سهل ) ویرابزنی گرفت و این ابوطلحة مشرک بود، بتی چوبین را می پرستید و رمیصاء اسلام آوردن او را مهر خود قرار داد و او اسلام آورد و رمیصاء با او در غزوه حنین شرکت داشت و همراه عایشه مشکهای آب را حمل می کرد و به مسلمانان می رساند و در غزوه احد نیز حاضر بود و تشنه ها را سیراب می کرد و مرهم بر زخم مجروحان می نهاد. و در حدود سال 30 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ) ( از طبقات ابن سعد ) ( از الاصابة ). و رجوع به غمیصاء شود.

رمیصاء. [ رُ م َ ] (اِخ ) یا غمیصاء. دختر ملحان بن خالدبن زیدبن حرام از بنی نجار و از صحابه ٔ رسول و معروف به ام سلیم بود. ابونعیم در وصف وی گوید: «الطاعنة بالخناجر فی الوقائعو الحروب ». وی مادر أنس بن مالک بود و شوی وی مالک بعد از ظهور اسلام کشته شد. ابوطلحة (زیدبن سهل ) ویرابزنی گرفت و این ابوطلحة مشرک بود، بتی چوبین را می پرستید و رمیصاء اسلام آوردن او را مهر خود قرار داد و او اسلام آورد و رمیصاء با او در غزوه ٔ حنین شرکت داشت و همراه عایشه مشکهای آب را حمل می کرد و به مسلمانان می رساند و در غزوه ٔ احد نیز حاضر بود و تشنه ها را سیراب می کرد و مرهم بر زخم مجروحان می نهاد. و در حدود سال 30 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ) (از طبقات ابن سعد) (از الاصابة). و رجوع به غمیصاء شود.



کلمات دیگر: