کلمه جو
صفحه اصلی

زیلعی

لغت نامه دهخدا

زیلعی. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) حسن بن ابراهیم بن حسن علی الزیلعی الجبرتی الحنفی. او فقیه بود و در سال 1188 هَ. ق. درگذشت. او راست : رفع الاشکال فی حکم ماءالحوض.و نزهة العین فی زکاة المعدنین. ( از اعلام زرکلی ).

زیلعی. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن یوسف. رجوع به عبداﷲ در همین لغت نامه و معجم المطبوعات شود.

زیلعی. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) عثمان بن علی. رجوع به عثمان در همین لغت نامه و معجم المطبوعات شود.

زیلعی . [ زَ ل َ ] (اِخ ) حسن بن ابراهیم بن حسن علی الزیلعی الجبرتی الحنفی . او فقیه بود و در سال 1188 هَ. ق . درگذشت . او راست : رفع الاشکال فی حکم ماءالحوض .و نزهة العین فی زکاة المعدنین . (از اعلام زرکلی ).


زیلعی . [ زَ ل َ ] (اِخ ) عبداﷲبن یوسف . رجوع به عبداﷲ در همین لغت نامه و معجم المطبوعات شود.


زیلعی . [ زَ ل َ ] (اِخ ) عثمان بن علی . رجوع به عثمان در همین لغت نامه و معجم المطبوعات شود.



کلمات دیگر: