درویش نوازنده نوازنده درویش
درویش نواز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
درویش نواز. [ دَرْ ن َ ] ( نف مرکب ) درویش نوازنده. نوازنده درویش. درویش دوست. درویش دار :
درویش نواز و میهمان دوست
اقبال درو چو مغز در پوست.
درویش نواز و میهمان دوست
اقبال درو چو مغز در پوست.
نظامی.
کلمات دیگر: