کلمه جو
صفحه اصلی

رماله

لغت نامه دهخدا

رماله. [ رُ ل َ ] ( اِخ ) صورت دیگر رُمَیْله ، و آن موضعی است در راه بصره بسوی مکه. ( از معجم البلدان ) : و عماره چون به رماله رسید شنید که مردم کوفه غیر از ابوموسی کسی را به امارت قبول ندارند. ( حبیب السیر ص 176 ). رجوع به رمیله شود.


کلمات دیگر: